بدجور هوس کوه رفتن داشتم. سه شنبه مه بالا کوه
دیدم گفتم باید برم بعد شیفت با شهرام که
حالش هواش مثل من بود با هم راه افتادیم
خیلی وقت بود نرفته بودم چقد خوب بود
کوه نوردی رفتیم قله اونجا برف دیدم ا ساده اما داستان کوتاه زندگی...
ما را در سایت ساده اما داستان کوتاه زندگی دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : asanistind بازدید : 234 تاريخ : دوشنبه 22 بهمن 1397 ساعت: 19:24